خصوصیسازی به این معنا نیست که مدیران ما در عرصههای مربوط به تئاتر هیچ هزینهای نکنند. در همه جای دنیا تئاتر بخش خصوصی دارد، اما در واقع این دولت است که پشتوانهی بخش خصوصی است و بخشی از مالیات و درآمد سرانه کشور به تئاتر اختصاص مییابد، زیرا هنر و فرهنگ نیاز عمومی مردم است و باید برای آن سرمایهگذاری شود.
امیر دژاکام؛ عضو هیات علمى دانشکدهى هنر و معمارى؛ معتقد است تا زمانی که تئاتر یک نمایندهی قدرتمند، در مجلس شورای اسلامی نداشته باشد که بتواند در کمیسیون فرهنگی حضور داشته باشد و بتواند ردیف بودجه تئاتر را اصلاح کند، تئاتر ما از این وضعیت اسفبار کنونیاش نجات پیدا نخواهد کرد.
گفتوگوی خبرنگار صحنه را با این کارگردان تئاتر پیرامون وضعیت آموزشی تئاتر، تئاتر خصوصی و نقش مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری در توسعه تئاتر را در ادامه میخوانید.
* آقای دژاکام، وضعیت آموزش تئاتر دانشگاهی در ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
- به عقیده من، از نظر کمی پیشرفتهای قابل توجهی داشتهایم. تعداد دانشجویان، نمایشنامهها، مقالههای علمی و اجراها افزایش پیدا کرده است و از نظر کیفی هم در بسیاری از موارد رشد کردهایم. اما وضعیت آموزشی کشور را میتوان در این مثل یافت که “هرکسی از ظن خود شد یار من”. بگذارید از اینجا شروع کنیم: شما میدانید که بر اساس قانون و مبانی علمی، همهی فرزندان ما حق درس خواندن و تحصیل دارند و هر انسان خردمندی این را خواهد پذیرفت. در همه جای دنیا همه این حق را دارند که برای دانشگاه ثبت نام کند و اگر فرضا در یک دانشگاه پذیرفته نشدند میتوانند به دانشگاهی دیگر، در سطحی دیگر مراجعه کنند؛ اما در کمال شگفتی این مسئله در کشور ما همچنان پذیرفته نشده است.
* در واقع اشارهی شما به مخالفتهای افزایش ظرفیت دانشگاههاست؟ شما با افزایش ظرفیت دانشگاهها برای رشتههای هنرهای نمایشی موافقید؟
- من در واقع پیش از هر چیز موافقم که هر جوان ایرانی ِ علاقهمند بتواند در دانشگاه، هنر بخواند. در واقع مشکل اساسی ِ آموزشی دانشگاههای ما مربوط به ظرفیتها نیست، مشکل ما اینجاست که دانشجوی ما میتواند بدون تحصیل واقعی و انجام پژوهشهای لازم، بسیار راحتتر از آنکه باید، از دانشگاه فارغالتحصیل شود. در واقع به جای بحث حول ظرفیت باید به سطح تدریس در نظام آموزشیمان فکر کنیم. ما باید این نکته را بپذیریم که دانشجویان خودشان باید آزادانه تصمیم بگیرند و متخصصین و مسئولان ما با یک برنامهریزی کلان باید راهنمای پیشبرد کار دانشجویان ما باشند و همچنین فضاها و امکانهای لازم برای دانشجویان را مهیا کنند. اما اگر میپرسید که آیا ظرفیت دانشگاههای هنرهای نمایشی ایران اشباع شده است، من معتقدم که ما همچنان ظرفیت بسیار زیادی برای پذیرش دانشجو داریم، و همچنین ظرفیت فراوانی هم برای گسترش تماشاچی تئاترها در آینده داریم.
* همانطور که در جریان هستید ظرفیت دانشگاهها طی این چند سال اخیر افزایش پیدا کردهاند و همچنان متقاضیان رشتههای هنرهای نمایشی رو به فزونی است، در عین حال اگر بخواهیم به جوانب این مسئله بپردازیم، باید پرسید که امروز امکانات اجرایی کشور ما، مشخصا در رابطه با تئاتر، مثل سالنهای نمایشی، محل تمرین و...، تا چه اندازه پاسخگوی نیاز فارغالتحصیلان رو به افزایش تئاتر هستند؟
- متاسفانه این امکانات اصلا پاسخگو نیستند ولی آیا به این دلیل که امکانات پاسخگو نیستند،و اینکه مدیران ما کار خودشان را درست انجام نمیدهند، ما باید دانشگاهها را تعطیل کنیم؟ بگذارید به صراحت بگویم: هنرهای نمایشی راهبرد استراتژیک جهان معاصر است. یعنی به همان مقداری که ما برای زیرساختهای مهم کشور هزینه میکنیم نیاز است که برای هنرهای نمایشی هم سرمایهگذاری کنیم. اگر فکر و فرهنگ ما قرار است تبلیغ شود به جز این راهی وجود ندارد. سرمایهی ملی ما باید در یک راستای هدفمند بلند مدت برای آیندهی تئاتر کشور ما هزینه شود. اگر سرمایهی ملی ما صرف بهداشت و تعالی روح انسانهای جامعه نشود، پس در کجا باید مصرف شود؟
*گذشته از مسئلهی تخصیص سرمایه، خود شما چه سیاست مدیریتی دیگری را برای ارتقای تئاتر پیشنهاد میکنید؟
- معتقدم تا زمانی که ما یک نمایندهی قدرتمند، در مجلس شورای اسلامی نداشته باشیم که بتواند در کمیسیون فرهنگی حضور داشته باشد و بتواند ردیف بودجه تئاتر را اصلاح کند، تئاتر ما از این وضعیت اسفبار کنونیاش نجات پیدا نخواهد کرد. متاسفانه تئاتر ما امروز تبدیل به سوپرمارکتی شده است که هر کس در آن قدرت خرید بیشتری داشته باشد، و بتواند هزینهی بیشتری برای تبلیغات انجام دهد، برنده میشود.
* در واقع شما به رویهی خصوصیسازی اشاره میکنید؟ آیا منظورتان این است که خصوصیسازی در دراز مدت اثر بدی روی وضع تئاتر خواهد گذاشت؟
- من دست کسانی که ریالی پول وارد تئاتر میکنند را میبوسم و مشکلی با بخش خصوصی ندارم. خصوصیسازی به این معنا نیست که مدیران ما در عرصههای مربوط به تئاتر هیچ هزینهای نکنند. در همه جای دنیا تئاتر بخش خصوصی دارد، اما در واقع این دولت است که پشتوانهی بخش خصوصی است و بخشی از مالیات و درآمد سرانه کشور به تئاتر اختصاص مییابد، زیرا هنر و فرهنگ نیاز عمومی مردم است و باید برای آن سرمایهگذاری شود.
* با توجه به افزایش تماشاخانههای خصوصی ارزیابیتان از تئاتر خصوصی حال حاضر چیست؟
- توجه داشته باشید که میشود تصور دیگری هم درباره خصوصیسازی داشت: تصور کنید یک بار به یک نهاد خصوصی میگویید که دربارهی محیط زیست، کاری انجام دهد. این نهاد بودجهای را از دولت دریافت میکند و شروع به کار میکند. در زمینههای دیگر هم وضع میتواند به همین منوال باشد. در واقع منظور من از پشتیبانی دولت از بخش خصوصی همین است. اما زمانی که بخش خصوصی مجبور است صرفا به خودش تکیه کند و مثلا نگران پرداخت اجارهاش باشد، مجبور میشود تئاتری بسازد که صرفا میخواهد تماشاچی را بخنداند. بخش خصوصی ما مجبور است با زحمت و مشقت تمام روی پای خودش بایستد. من میخواهم به مدیران دولتیمان بیدار باش بگویم تا به تخصیص سرمایههای ملی در راستای مسائل فرهنگی توجهی دوباره مبذول کنند.
* با افزایش تماشاخانههای خصوصی، تماشاچی تئاتر هم رو به افزایش است. این نسل نوظهور تماشاچی تئاتر را چطور میبینید؟
* امروز ما تئاترهای تجاری خوبی داریم که به تماشاچی احترام میگذارد و متعاقبا تماشاچی هم از چنین اثری که در آن هنرپیشهی چهره حضور دارد، خوب کارگردانی شده و درامنویس خوبی هم متنش را نوشته استقبال میکند. مشکل ما این است که تئاتر ملی نداریم که در واقع این وظیفهی مرکز هنرهای نمایشی است. هیچ بودجهای برای تئاتر ملی در سیاستهای مدیریتی اختصاص داده نشده است، در چنین شرایطی تئاتر خصوصی تلاش میکند جایگاه خودش را حفظ کند. البته این مشکل ماست که همچنان به اهمیت تئاتر و هنرهای نمایشی پی نبردهایم. امروز تئاتر در زمینههای متعددی مثل بهداشت و درمان، مسائل سیاسی و اقتصادی، مسائل مابعدالطبیعه و حتی مسائل فیزیک کوانتوم حرف میزند. امروز هنرهای نمایشی به سرعت بر اندیشههای عمومی سراسر جهان تاثیر میگذارد. ما باید این را بپذیریم که بدون توجه به هنرهای نمایشی هیچ ملتی را نمیتوان به سرمنشاء مقصود رساند.
* به نظر شما مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری تا چه اندازه توانسته است در پیشبرد هدفمند تئاتر کشور اثر گذار باشد؟
- ما میگوییم حوزهی هنری باید به صورت تخصصی روی مسایل دینی کار کند، اما چه طور؟ من معتقدم حوزه با این بودجهی محدود سالانه نمیتواند کاری از پیش ببرد. من خودم سالها در حوزه هنری کار کردهام. امروز مراکز حوزه هنری در سراسر کشور مملو از استعدادهای جوان است. اما متاسفانه بودجهی سالانهی چنین نهادی مساوی با بودجهی ساخت یک فیلم نود دقیقهای است. مثلا اگر مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری بودجه داشته باشد و با حمایت از کارگردانان مطرح در تماشاخانههایش کارهای خوبی به صحنه بروند، تماشاگر هم برای دیدن کار هجوم خواهد آورد. حوزه هنری بیشتر به حمایت از هنرمندان جوان تمرکز دارد که البته این رویکرد درستی است، اما در عین حال حوزه هنری نباید رسالت خودش را فراموش کند. حوزه هنری باید به طور تخصصی روی مفاهیم دینی کار کند و کار تخصصی هم متخصص میخواهد و هنرمند متخصص هم به امکانات و بودجه نیاز دارد.