این کتاب مجموعه نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان نوشته داوود کیانیان میباشد که توسط حوزه هنری استان قم بهمناسبت پانزدهمین جشنوارة بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان، اصفهان چاپ و منتشر شد .
این کتاب متن برتر اولین دورة نمایشنامهنویسی سال پیامبر اعظم(ص) کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان 1385می باشد .
این کتاب شامل سه نمایشنامه «نمایش بازی» ،«افسانههای لقمان» و «ابراهیم برگزیده» در 127 صفحه قطع رقعی به تیراژ 1100 جلد در پاییز 1387 چاپ و منتشر شده است .
قسمتی از کتاب
اشخاص
ـ بازیگر یک
[مربی، استاد، اسب، شبیه بلال، مصاحبهگر، راننده شخصی، زن]
ـ بازیگر دو
[خردسال، کودک، نوجوان، اسب، شبیه پیامبر(ص)، شبیه امام علی(ع)،
مصاحبهگر، راننده تاکسی، مرد]
ـ صحنهسازان و تماشاگرانی که به بازیگران میپیوندند.
مقدّمه
طرح نمایشنامة «نمایش بازی» تحت تأثیر شیوة فطری اجرا در بازیهای نمایشی کودکان و شیوة اجرایی «نمایش خلّاق» شکل گرفته است.
به لحاظ اینکه مؤلّف شیوة نخست را با نمایش «خروسک پریشان»، تجربه کرده و در ارزیابیهای انجام شده حاصل موفّقیتآمیزی داشته است، اکنون در ادامة آن مسیر، شکل تکامل یافتهتر آنرا که در قالب «نمایش بازی» تبلور یافته، به دست اندرکاران تئاتر کودکان و نوجوانان پیشنهاد مینماید.
شیوة فطری اجرا با فطرت مخاطب یگانگی دارد و همین امر موفّقیت اثر را تضمین مینماید، چون فرایند «نمایش خلّاق» بر مشارکت مخاطب تأکید میکند، رعایت این اصل علاوه بر درگیری مخاطب به لحاظ فکری، مشارکت فیزیکی او را نیز شامل میشود، لذا انتظار میرود همراهی مخاطب را در سطح و عمق بیشتری نسبت به شیوة اجراهای دیگر در پی داشته باشد. از آنجا که طرح «نمایش بازی» حاصل تلفیق دو شیوة مذکور است بنابراین اصول مشترک آنها را در بر دارد. و امید میرود که در اجرا، ضریب موفّقیت بر مخاطب را مضاعف نماید. در این صورت مؤلّف خدا را شاکر خواهد بود که گام کوچکی در مسیر شناخت و پویایی تئاتر مظلوم کودکان و نوجوانان برداشته است.
■ صحنه/ مکان نمایش
مربی [میدود و خود را به جلوی صحنه میرساند.] سلام. [بر میگردد و اطرافش را میپاید.] من مربی نمایشم. [به اطراف نگاه میکند.] مربی نمایشی این مجتمع آموزشی.
[صحنه، فضای بیرونی یک مجتمع آموزشی پیش دبستانی، دبستانی و راهنمایی را تداعی میکند.]
مربی [نگران است که کسی از راه برسد.] مشکلی دارم که مشکل خیلی از مربیها و خانوادههای این مجتمعه. یعنی سؤال بچّهها. نه اینکه سؤال کردن بد باشه. نه خیلی هم خوبه. مشکل ما اینه که سه تا از بچّهها فقط سؤال میکنن. نه اینکه چون خیلی سؤال میکنن بدن، نه، خیلی هم خوبن، مسئله اینه که فقط سؤال میکنن، هیچوقت جواب نمیدن، یعنی نه اینکه جواب نمیدن، بلکه جواب رو هم با سؤال میدن، اومدن!
بازیگر [کلاهی بچّهگانه به سر میگذارد.] مربی نمایش یعنی کی؟
مربی [به تماشاگران] مثلاً الآن یک خردساله. [به بازیگر] یعنی من، یعنی معلم نمایش.
[بازیگر، کلاه بچّهگانه را از سر بر میدارد و کلاه دیگری بر سر میگذارد.]
بازیگر برای چی اوّل سلام؟
مربی [به تماشاگران] مثلاً الآن یک کودکه. [به بازیگر] خب این یک سنّته.
بازیگر [کلاه دیگری بر سر میگذارد.] معرفی کردن برای چه؟
مربی [به تماشاگران] الآن یک نوجوانه. [به بازیگر] برای آشنایی لازمه که آدمها خودشونو به هم معرفی کنن.
بازیگر(خردسال) [با کلاه اوّلی] سنّت یعنی چه؟
بازیگر(کودک) [با کلاه دومی] چرا شما خودتو معرفی کردی ولی اونها... [اشاره به تماشاگران] خودشونو معرفی نکردن؟
مربی سنّت یعنی عمل پیامبر(ص). ایشان به هر کسی که میرسیدند، سلام میکردند. دوم اینکه چون من و تو بازیگریم و قراره برای تماشاگران بازی کنیم، لازمه که خودمونو معرفی کنیم.
خردسال کار پیامبر(ص) چیه؟
کودک [با خنده] پیامبر(ص) حتّی به کودکان هم سلام میکردن؟
نوجوان چرا ما بازیگریم و اونها تماشاگر؟
[هر لحظه ضرباهنگ سؤالها تندتر میشود.]
خردسال آیا پیامبر(ص) هم مثل ما بچّه بودن؟
کودک اصلاً سلام یعنی چه؟
نوجوان چرا تماشاگران بازیگر نیستند و ما تماشاچی؟
خردسال وقتی پیامبر(ص) بچّه بودن، بازی هم میکردن؟
کودک چرا میگن جواب سلام واجبه؟
نوجوان وقتی تماشاگران بچّهاند، چرا مثل ما بازی نمیکنند؟
مربی [جلوی ادامة سؤالات را میگیرد.] سه سه تا نه تا. گاهی سؤالاتون آنقدر زیاد میشه که من به گرد جواب دادنش هم نمیرسم!