استاد محمدعلی مجاهدی

استاد محمدعلی مجاهدی
غزل عاشورایی
يکشنبه ۰۸ مهر ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۷
کد خبر :  ۲۹۳۷۹

فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان

حیرت‌فزای طور شود، جلوه‏‌زارمان

فردا که کهکشان تجلّی ا‌ست، نیزه‏‌ها

گَردش کند زمین و زمان بر مدارمان

فردا که روزِ سرخِ عروج من و شماست

بر روی نیزه‌هاست، قرار و مدارمان

فردا که سرفرازی ما را رقم زنند

خورشید و ماه می‏‌شود، اخترشمارمان

فردا که روز عرضه‌ی عشق و شهادت است

حیرت کنند، عالم و آدم ز کارمان

فردا که از تبار تبر، زخم مانْد و داغ

غیرت، شقایقی بُوَد از لاله‌‏زارمان

فرداست، روز وعده‌ی دیدار و دیدنی ا‌ست

بر نیزه‌‏ها، تجلّی پروردگارمان

منظومه‌ی بلند شهادت، سرودنی‌است

فردا که عشق، خیمه زند در کنارمان

وارونه نیست، طالعِ خونِ من و شما

قد می‏‌کشد به عرش خدا، آبشارمان!

در ما عیان، جمال خدا، جلوه می‏‌کند

چشمی کجاست تا شود آیینه‌دارمان؟

رنگِ پریده‌‏ای‌است به چشم سپهر، مِهر

وقتی سپیده می‏‌دمد از شام تارمان

 کاملْ عیارِ سنگ محک‌خورده‌‏ایم ما

غیر از خدا کسی نشناسد، عیارمان

ما هر چه داشتیم، به پای تو ریختیم

ای عشق! ای تمامی دار و ندارمان!

چشم امید ماست به فردای دوردست

بر تک‌سوار مانده به جا از تبارمان

 

برگرفته از کتاب گلنفسی‌ها نشر شهرستان ادب

ارسال نظر