دریای وفا که راهی علقمه شد
با رفتن او عرش پر از زمزمه شد
افتاد در آب عکس یک ماه کبود
عباس از آن پس پسر فاطمه شد
تا گفت:«حسین» در فلک غوغا شد
با او همهی عرش پر از نجوا شد
میگفت: نینداخت مرا از پا مرگ
عباس خجالت زدهی زهرا شد
او برکه نه ... او رود نه ... او خود، دریاست
لب تشنه ترین است اگر چه سقاست
آن ظهر که سایهاش روی آب افتاد
خورشید به احترام دریا برخاست !
برگرفته از کتاب « پا در رکاب باران » مجموعه اشعار آیینی شاعران جوان استان قم
کاری از کانون آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان قم