سر میکشد از حنجری آتش گرفته
غم نالههای خواهری آتش گرفته
این جا کبوتر بچهها را یک کبوتر
پیچیده در بال و پری آتش گرفته
فریاد عصمت شعله می گیرد دمادم
از تار و پود معجری آتش گرفته
بشتاب زینب! در میان شعلهها باز
دامان طفل دیگری آتش گرفته
آنسوی فریاد عطش صد حنجره درد
در لای لای مادری آتش گرفته
از داغ این آلالههای غرقه در خون
هر گوشه چشمان تری آتش گرفته
قرآن تلاوت میکند فرزند قرآن
از روی نیزه با سری آتش گرفته
پیش نگاه خستهی پروانه شمعی
افتاده بر خاکستری آتش گرفته
بی شک تمام این وقایع ریشه دارد
در اتفاقات دری آتش گرفته .
برگرفته از کتاب « پا در رکاب باران » مجموعه اشعار آیینی شاعران جوان استان قم
کاری از کانون آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان قم