این تحولاّت با تفکّر دربارهی ماهیت و هویت هنرها همراه بودند و پس از مدّتی به تغییرات بنیادی در دیدگاههای شایع و مسلّط عصر و زمانه دربارهی هنر منجر شدند.
بدون تلاش برای یافتن ریشهها و مراحل اولیهی فلسفه هنر غیرکلاسیک، میتوان گفت، که انقلاب رمانتیک در مسئلهی احساس و ذوق در فلسفهی طبیعت شلینگ و نحلهها و شیوههای جدید ابداع هنری و شاعرانه که از سوی شاعران آلمانی و انگلیسی، از حدود ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۰ مورد کاوش واقع شده بود، کاملاً در جریان بود. از آغاز، این تحولاّت با تفکّر دربارهی ماهیت و هویت هنرها همراه بودند و پس از مدّتی به تغییرات بنیادی در دیدگاههای شایع و مسلّط عصر و زمانه دربارهی هنر منجر شدند. بیان عاطفی و هیجانی رمانتیکها، عموماً هنر را اساساً و ضرورتاً به منزلهی احساسات و عواطف شخصی هنرمند تلقی میکند. این نظر برای آثار نویسندگانی چند که ذیلاً میآید، نزدیک است. مقدمهی وردزورث Wordsworth به سال ۱۸۰۰ به نام شروههای تغزّلی، دفاع از شعر شِلی Shelley نوشته شده در سال ۱۸۱۹، شعر چیست؟ استوارت میل Mill به سال ۱۸۳۳، و نیز نوشتههای رمانتیستهای آلمانی و فرانسوی در این زمرهاند. خود شاعر، شخصیت او، آنگونه که از «روزنهی» شعر دیده میشد، اصطلاح کارلایل Carlyle در قهرمان در مقام شاعر ۱۸۴۱ محور توجه و علاقه قرار میگیرد و صداقت و درستی در اندیشه ورذورث، کارلایل و آرنولد Arnold یکی از معیارهای اصلی نقد رمانتیک تلقی میشود.
صورت جدیدی از دیدگاه فلسفی دربارهی هنر، پس از کانت، در اهمیت مفهوم تخیّل، برجسته و نمایان میشود. متخیله و فانتزی Fancy معادل Fataisie فرانسه Phantasia لاتین است. قدما این اصطلاح را به قوهای اطلاق میکردند که اشیاء خارجی را که قبلاً احساس شده است، در خود حفظ میکند و نشان میدهد، مثل حافظه و متخیله. ابنسینا آن را به قوهی حس مشترک اطلاق میکند و چنانکه خود گفته است قوهای است که تمام صُوَر گردآمده در حواس پنجگانه را که از این حواس به آن میرسد، میپذیرد. توماس آکوئینی این اصطلاح را به معنی صُوَر حسی که حس مشترک به دست آورد و بعد از غیاب شیء محسوس آنرا در خود حفظ میکند، به کار برده است.
افلاطون و ارسطو این قوه را نتیجه قوهی احساس دانستهاند و حافظ و متخیله توسعهی بیشتر این قوه است، این قوه غیر از ایکازیا یعنی خیال یا ایکونس و ایکون یعنی صورتهای خیالی یونانی است که حالت آینگی دارند نسبت به اشیاء. این قوه نشانه قدرت تصرّف انسانی بر صورتهای حسی است. فیلسوفان قرن هفدهم آن را به معنی قوهی خیال یا قوهی مصوَّره به کار بردهاند که صور محسوسات را بعد از غیبت شیء محسوس، حفظ میکند(تخیّل تمثیلی) و یا به معنی قوهی متخیله که صُوَر را باهم ترکیب یا نابود و تصرّف میکند و صورتهای تازه پیدا میآورد(تخیّل ابداعی و وهمی) اطلاق کردهاند. این مفهوم در نظر رمانتیکها به عنوان استعدادی از بینش بیواسطه نسبت به حقیقت و مجزا از عقل و خرد و فهم و فاهمه چونان استعداد خاص هنرمند، احتمالاً برتر نسبت به عقل و فاهمه تلقی میشد.
تخیّل و متخیله در عرف رمانتیک هم آفریننده و هم آشکارکنندهی طبیعت است و آنچه در پس آن قرار دارد، صورت رمانتیک ایدهآلیسم استعلایی کانت است، که صورت تجربه را به قدرت صورت بخش ذهن نسبت میدهد و در فلسفهی فیشته Fichte که «من» «جز من» را وضع میکند و فرا مینهد. ای. دبیلو. اشلگل. A-W Schlegel، بلیک Blake، شلی Shelley، هازلیت Hazlit، بودلر Baudeliaire و بسیاری دیگر به این زبان از تخیّل و متخیّله سخن گفتند. کالریج Coleridge با تمایز مشهور خود میان تخیل و متخیله، یکی از کاملترین عبارتها را در این باب بیان نمود. از نظر او خیال از لحاظی حافظه است که براساس تداعی کار میکند، تا یافتههای حسی اولیّه را مجدداً ترکیب و تلفیق نماید....
منبع:
دکتر محمد مددپور / برگرفته از کتاب «آشنایی با آراء متفکران»