در تاریخ 20/8/61 با تعدادی از بسیجیان قم عازم جبهه جنوب شدیم. به دو کوهه رسیدیم و در گردان مالک اشتر سازماندهی شدیم. سریع تجهیزات لازم را به ما تحویل دادند و شبانه با اتوبوس به نزدیکی خط مقدم در منطقه مرزی زبیدات، کنار چاههای نفت عراق منتقل کردند.
مرحله چهارم عملیات محرم را انجام دادیم و تا عمق مواضع دشمن پیشروی کردیم. بعدازظهر روز بعد، پشت یک تپه مستقر بودیم که ناگهان نیروهای عراقی پاتک کردند و با توجه به تعداد کم نیروهای خودی ما مجبور به عقب نشینی بودیم. سردار حاج غلامرضا جعفری که معاون طرح و عملیات بود نزدیک ما حضور داشت و در منطقهای به نام تک درخت، کنار خاکریز ایستاده بود. او دستور داد پشت خاکریز مستقر شویم و استقامت کنیم. یک نفر از ما به نام محمود رمضانی ( اهل روستای فردو) همان جا شهید شد و بقیه که حدود بیست نفر بودیم پشت خاکریز ماندیم.
شهید علی آخوندی که یکی از فرماندهان بود با توجه به نیروی کم و فشار زیاد دشمن با تدبیر و سرعت عمل توانست در آن موقعیت نیروها را خوب فرماندهی کند، به بچهها گفت: هر کدامتان به فاصله سی متر از هم، خاکریز را پوشش دهید و به طرف دشمن تیراندازی کنید.
خود ایشان نیز با شجاعت بین بچهها حرکت میکرد و گلوله آر.پی.جی به طرف تانکهای دشمن میزد. او با این تصمیم توانست از پیشروی دشمن جلوگیری کند. خیلی از بچهها شهید و زخمی شده بودند. ولی بقیه تا شب مقاومت کردند و جنگیدند تا اینکه پیشروی دشمن را متوقف کردند.
سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر 17 توسط بی سیم با برادر علی آخوندی تماس گرفت و پرسید: علی چه خبر؟
شهید آخوندی در جواب گفت: « علی مانده و حوضش!
برگرفته از کتاب آخرین حلقهی رزم جلد دوم خاطرات برگزیده اولین جشنواره خاطره نویسی دفاع مقدس استان قم، ناشر حوزه هنری استان قم