بانوی بینشان
نمایشنامه مذهبی
در رثای صدیقهی طاهره حضرت فاطمه(س)
بهضمیمهی
شیوهنامه تولید متن و اجرای نمایش
سیدحسین فداییحسین
سرشناسنامه عنوان و پدیدآور
مشخصات نشر مشخصات ظاهری فهرستنویسی
موضوع
شناسه افزوده ردهبندی کنگره ردهبندی دیویی
|
فداییحسین، سیدحسین، 1345- بانوی بینشان: نمایشنامه مذهبی در رثای صدیقهی طاهره حضرت فاطمه(س) / سیدحسین فداییحسین قم. سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، 1387. 144ص.: مصور، عکس فیپا (فهرستنویسی پیش از انتشار) 15000 ریال.ISBN:978-964-04-1831-4 1. نمایشنامه مذهبی فارسی 2. نمایشنامه فارسی- - قرن14 3. فاطمه زهرا(س)، 13؟ قبل از هجرت- 11ق- نمایشنامه بهضمیمهی شیوهنامه تولید متن و اجرای نمایش 1387 2ب 3د/ 8159 PIR 62/ 2فا 8 |
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بانوی بینشان نمایشنامه مذهبی در رثای صدیقهی طاهره حضرت فاطمه(س) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ نویسنده: سیدحسین فداییحسین ـ ناشر: حوزه هنری استان قم ـ طرح جلد: محمدجواد سیدابراهیمی ـ صفحهآرایی: مهاجر ـ نوبت چاپ: اول/ تابستان1387 ـ شمارگان: 1100 ـ قیمت: 1500 تومان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ شابک: 4-1831-04-964-978 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تمامی حقوق این اثر متعلق به نویسنده است.
|
مقدمه
پیش از نوشتن هر کلامی در خصوص نمایش «بانوی بینشان»، بر خود لازم میدانم که خدای بزرگ را بهخاطر تمام آن چیزی که من توفیق میخوانم، سپاس بگویم. توفیقی بزرگ در نمایشِ گوشهی کوچکی از زندگی بانویی بزرگوار که نماد معصومیتِ انسان است و نشان مظلومیتِ شیعه. خدا را هزاران بار شاکرم که به قلم ناچیز این حقیر لیاقت آن داد که از بانویی چنان بزرگ بگویم. نه از آنرو که شأن بلند ایشان، نیاز به توصیفِ کلام کمترینی چون من داشتهباشد، که من محتاج ذکر ایشانام و این احتیاج جز به مدد توفیق مرتفع نخواهد شد.
و اما بعد، میخواهم نمایش «بانوی بینشان» را بیشتر نمایشی معنوی بخوانم تا اثری هنری، چرا که به گمانم آنچه بیش از هر چیز در مسیر خلق و ارائه این اثر به من و گروه اجرایی یاری و مدد رسانیده عنایات، توجهات و توفیقات الهی بودهاست که در بسیاری اوقات فراتر از قالب، اصول و تعاریف متداول یک اثر نمایشی، ضمیر ناخودآگاهمان را تحت تاثیر قرارداده و ما را در مسیر خلق اثری معنوی راهبر بودهاست. به جرأت میتوانم بگویم: ما- من و گروه اجرایی- در لحظه لحظهی خلق این اثر، بیش از هر چیز، گوش به ندای فطرت خود دادهایم و از آنجا که میل به زیبایی، حقیقت و انسانیت در فطرت آدمی نهادینهاست، نمایش «بانوی بینشان» و آثاری از این دست نیز با فطرتِ مخاطب خود پیوند برقرارمیکند و در نظر او زیبا، حقیقی و انسانی جلوه مینماید.
من راز استقبال و توفیق چنین آثاری را در همین نکتهی ظریف میبینم. «ارتباط فطری میان اثر و مخاطب». به گمانم در طول تاریخ هنر نیز، حلقه فطرت، شاید مهمترین عامل ارتباط میان آثار موفق هنری با مخاطب خود بودهاست و البته حلقهی مفقودهی آثار ناموفق و فراموش شده. نمیدانم، شاید ادعای بهجایی نباشد اما به گمانم آثاری مانند نمایش «بانوی بینشان» که توانستهاند در طول سالها، زنده و پرشور، خِیل مخاطبان را به سالنهای نمایش بکشانند و پابهپای احساس آنان، مخاطب خود را تحت تاثیر قراردهند، گمشدهی حقیقی تئاتر کمرونق امروز ما باشند. به گمانم شاید توجه دقیق به ساختار و قالب خاص این گونه آثار، چگونگی شکل گیریشان، ظرایف و دقایقی که شاید در اکثر اوقات، ناخواسته و به گونهای فطری در کار لحاظ شدهاست بتواند ما را به شیوهای نو و متفاوت از گونههای فعلی نمایش، برای ایجاد ارتباط هرچه نزدیکتر و موثرتر با مخاطب رهنمون باشد. هر چند بدون شک هر مسیر تازهای با موانع ناشناخته و مسیرهای انحرافی مختلفی همراه است که میبایست با هوشیاری، ممارست و تأمل و البته با استعانت از توفیقات الهی، راه درست را تشخیص داده و مسیر صحیح را با آگاهی و اطمینان پیمود.
نمایش «بانوی بینشان»، بدون شک اولین گام ما در چنین مسیری بود. گامی که هر چند به توفیق برداشته شدهاست اما نبایست ما را متوقف کند. استقبال و همراهی مخاطب، گرچه مشوّق خوبی است اما نباید ما را به درجا زدن و تکرار خود وادارد. ما از این قدم موفق بایست پشتوانهای برای گامهای بعدی بسازیم. سکویی برای پرتاب نه ایستادن و خودنمایی!
ایستادن و تأمل در آنچه کردهایم البته خوب است اما به شرطی که از این رهگذر، چراغی بسازیم برای راه بردن به مسیر نامشخص آینده، انشاالله.
سیدحسین فداییحسین
تقدیم به
ساحت مطهر صدیقهی طاهره
حضرت فاطمهی زهرا(سلامالله علیها)
بانوی بینشانی که
هر بینشان را نشان است
و دلیل خلقت انسان
بانوی بینشان
این اثر، بیش از هرچیز
وامدار قلم سیدمهدی شجاعی
و کشتی پهلو گرفتهی اوست.
اشخاص:
مادر ـ جوان ـ پسر
خدیجه ـ اسماء ـ فضه ـ امسلمه
سلمان ـ بلال ـ عمار ـ معاذ
کارگزار 1و2 ـ اسیر
و
بانوان بهشتی ـ زنان قریش
مردان صحابی ـ مردان قریش
رهگذران
|
[نمای بیرونی قبرستان بقیع شامل در و دیوار و نردههای مشبک. در ارتفاعی از کف صحنه، دو ردیف پله از چپ و راست، محوطه جلوی بقیع را به کف صحنه متصل میکند. ساعاتی از غروب گذشتهاست. کاروان عزاداران بر جایجای محوطه جلوی بقیع و ردیف پلهها نشستهاند و اشعار و گفتار نوحهخوان را زمزمه میکنند.] |
نوحهخوان |
سلام من به مدینه، به آستان رفیعش به مسجد نبوی و به لالههای بقیعش سلام من به علی و به حِلم و صبر عجیبش سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش٭ [کاملزنی پوشیدهرو و پریشان، جدا از جمع عزاداران نشسته و زیر لب نوایی را زمزمه میکند. گاه به عزاداران نگاه میکند گاه به اطراف خود و گاه سر به زیر میاندازد و بر سر و سینه میزند. نوحهخوان میخواند و عزاداران با او زمزمه میکنند.] |
نوحهخوان |
مدینه کو پرستویی که من بال و پرش بودم چه شد آن طایر قدسی که من در محضرش بودم مدینه کاش جان من بلا گردان او میشد که عمری باغبان غنچههای پرپرش بودم برادر، خواهر، میدونی کجا نشستهای؟ جایی که سالیان دراز انتظارش رو میکشیدی هر وقت نام مدینه رو میشنیدی نالهات بلند میشد. میگفتی خدا میشه من هم برم مدینه؟ میشه منم بقیع رو ببینم؟ میشه برم مدینه حرم پیغمبر رو زیارت کنم؟ حالا این تو و این حرم رسولالله؛ این تو و این قبور ائمه بقیع ... مرغ دل من گشته گرفتار بقیع قربان بقیع و اشک زوّار بقیع شبها که در بقیع را میبندند من گریه کنم به پشت دیوار بقیع... |
|
[جوانی حدوداً بیستساله، نگران و با شتاب به صحنه میآید. لحظهای میایستد، عزاداران را از نظر میگذراند و بعد بهسمت زن میرود. کنار او مینشیند و صدایش میزند.] |
جوان |
مادر ... مادر ... پاشو دیگه مادر بسه! |
مادر |
چیکارم داری مادر؟ چرا نمیگذاری به حال خودم باشم؟ |
جوان |
پاشو مادر. پاشو بریم دیگه. |
مادر |
کجا بیام؟ مگه جای دیگهای هم دارم که برم؟ |
جوان |
بس کن مادر؛ بلند شو داره دیر میشه! |
مادر |
تو برو مادر، من دیگه هیچکجا نمییام. |
این نمایشنامه ادامه دارد