
🔹در ابتدای این نشست که در سالن مهر حوزه هنری قم برگزار شد، رویا حسینی مجری کارشناس، خلاصه داستان را بیان کرد: رویا در ایام جوانیاش عاشق پسرداییاش مرصاد میشود و علیرغم مخالفت شدید پدر و مادرش، با او ازدواج میکند. خوشیهای زندگی مشترک چندان به او وفا نمیکند و در عمارت بزرگ و باشکوه مرصاد، تنها میماند. برای اینکه از تنهایی دربیاید، نگار را که دختر مرصاد از همسر فرانسویاش بود، بزرگ میکند. نگار، همهی دنیای رویا میشود و تبدیل به دختر زیبایی میشود که به عکاسی علاقه دارد. اواخر جنگ تحمیلی ایران و عراق است و نگار قصد دارد تا به جبهه برود و رشادت رزمندهها را با دوربینش ثبت کند. اما پدرش، مرصاد که دلال جنگ است و با قاچاق عتیقه، بر ثروت خود میافزاید، قصد دارد که نگار را به اروپا بفرستد. تا اینکه بالاخره فاجعه رخ میدهد.
🔹اعظم زلفیگل درباره ایده رمان خود گفت: میخواستم رنج زنان را در چند نسل بیان کنم. بدین ترتیب، پنج نسل را در بازه زمانی حدود هفتاد هشتاد سال روایت کردم. ولی تنه اصلی ماجرا، قتل نگار توسط پدر و قصاص نشدن او بود. بنابراین راوی را "رویا" قرار دادم تا با اینکه نامادری نگار بود، اما روند دنبال کردن مجازات را نشان دهد.
🔺همچنین من قصد نوشتن یک داستان روانشناسانه را نداشتم ولی عملا این اتفاق افتاد و بازخورد من از مخاطبان این بود که با داستان همزادپنداری کردهاند.
🔹دکتر مصطفی سلیمانی، نویسنده و روانشناس، درباره اثر "گور ته چشم" گفت: ما با یک اثر مضموندار، روانشناسانه و عمیق مواجهایم و جزو تولیدات روانکاوی محسوب میشود. محور داستان درباره زنی ست که در آستانهی فروپاشی روانی ست؛ که در میانهی جنگ، مهاجرت و ویرانی خانهی خودش، قرار است که برگردد به گذشته و با خودش مواجه شود. تصمیم بگیرد و دوباره خودش را از نو بنویسد. خانم زلفی گل، از پس این کار، بخوبی برآمده است.
رویا با دنیای خودش قهر بود، میخواست خودش باشد ولی زورش نمیرسید ولی در نهایت میبینیم که رویا عوض میشود. نه اینکه اتفاق خارقالعادهای بیفتد، بلکه اندیشهاش عوض میشود. میپذیرد که هم دختر پدر باشد، هم زنی آزاد با حق انتخابهای خودش.
🔺دکتر سلیمانی در ادامه بیان کرد: این رمان را زنانه میبینم، به این معنا که دغدغههای زنان را در چند نسل مطرح میکند و زیست زنانه دارد. در داستان، سوژهی زنانه داریم. کاوشی در حوزهی زنان صورت میگیرد. به نوعی در دنیایی که محوریت بر مردان است، رمان، مرد ستیز نبود، مردپژوه بود.
🔺همچنین در پایانبندی، با صحنهای مواجهایم که رویا در برابر آینه میایستد و خودش را میبیند. قهرمان داستان، خودش را با داشتهها و نداشتههایش میپذیرد. عزت نفس پیدا میکند و نام رمان هم معنا پیدا میکند که گور واقعی، در زمین نیست، در ذهن و فکر ماست. جاییست که ما به آگاهی میرسیم و با وجدان خود روبرو میشویم.
🔺نکتهی درخشان داستان، تبدیل وجدان زن، به صحنهی اصلی رمان است. گرچه این اثر نیاز به ویراستاری مجدد دارد.