نام تو را انگار روزی بر زبان آورد
آن کس که بر لب لفظ یار مهربان آورد
از رودکی تا خواجهی شیراز... تا امروز
هر کس به نحوی عشق را در داستان آورد
فهمیده بودم اتفاقی تازه در راه است
تا اینکه بادی آمد و از تو نشان آورد
من دختری فرزانه بودم، حال دیوانه
عشقت چه چیزی را برایم ارمغان آورد
باید زلیخا میشدم تا باورم میشد
در عشق باید کارد را تا استخوان آورد
من سالها از عشق بازی بیخبر بودم
پای تو را این شعرهایم در میان آورد
برگرفته از کتاب " شکوفههای خیال " مجموعه غزل شاعران جوان استان قم / دفتر دوم
کاری از واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان قم