اگر اشاره کنی

اگر اشاره کنی
سید حمیدرضا برقعی
چهارشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۲
کد خبر :  ۳۷۳۷۷

همین که دست قلم در دوات می‌لرزد

به یاد مهر تو چشم فرات می‌لرزد

نهفته راز « اذا زلزلت» به چشمانت

اگر اشاره کنی کائنات می‌لرزد

« هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست»

بدون عشق تو بی‌شک صراط می‌لرزد

مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی

که در نگاه تو آب حیات می‌لرزد

تو را به کوثر و تطهیر و نور گریه مکن

که آیه آیه تن محکمات می‌لرزد

کنون نهاده علی سر، به روی شانه‌ی در

و روی گونه‌ی او خاطرات می‌لرزد

غزل تمام نشد، چند کوچه بالاتر

میان مشک سواری فرات می‌لرزد

سپس سوار می‌افتد، تو می‌رسی از راه

که روضه خوان شوی اما صدات می‌لرزد

و عصر جمعه کنار ضریح روی لبم

به جای شعر، دعای سمات می‌لرزد ...

 

برگرفته از کتاب " شکوفه‌های خیال " مجموعه غزل شاعران جوان استان قم / دفتر دوم

کاری از واحد آفرینش‌های ادبی حوزه هنری استان قم

ارسال نظر