تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی، خاک میخواهم که هست
قصد قربت کردهام، چون در طریق دوستی
اجتناب از نیت ناپاک میخواهم که هست
یک بیابان تشنگی، می خواهم و شوق جنون
قدر لب تر کردنی ادراک می خواهم که هست
سینهای مشروح میخواهم: « اَلَم نَشرَح لَکَ ...»
سورهای مانند « اعطیناک» می خواهم که هست
خاطری آشفته یا آسوده! فرقی می کند؟
نالهای محزون، دلی صد چاک می خواهم که هست
جانماز و مهر و قرآن و دلِ سیری « قنوت»
سجده بر سجادهای نمناک می خواهم که هست
خلوتی دارم که در آن با کمی راز و نیاز
ربنا در ربنا پژواک می خواهم که هست
پس چرا اینقدر دور افتادهام از اصل خویش؟
فرصت پرواز تا افلاک می خواهم که هست!
برگرفته از کتاب مجموعه شعر « مواهب» منتخب اشعار نخستین کنگره شعر نیایش – ناشر: حوزه هنری استان قم