کاربست عناصر تصویری و جلوههای بصری هنرهای کهن، قومی و سنتی در آثار سقاخانهایها مورد وثوق همگان است. اما در این التفات، نوع نظرگاه و چگونگی کاربست، اهمیت ویژهای مییابد. گفتمان هویت و سایه سنگین آن در دهههای اخیر بر جامعۀ " نقد هنری "، تأثیر عمیقی در عدم گشودگی معیارهای زیباییشناسی واقعی این جنبش داشته است. لذا تشبث به میراث گذشتگان را وجهی شعارزدگی و نگرش در سطح ارزیابی کردهاند. این پژوهش با نگرش نقد " زیبایی شناسی" جنبش سقاخانه؛ ارزشهای خودبسنده آثار ایشان را که تحت سیطرۀ نقدهای " ماهیت پندارانه" معطوف به " هویتگرائی صرف " است؛ مهجور و ناگشوده مییابد. لذا میکوشد با معرفی چگونگی نگرش این هنرمندان به میراث هنری گذشتگان که بیشتر در کنش " کشف و گشودگی" " شگردها و تمهیدات زیبایی شناسانه" آن مواریث جستنی است، هم به واکاوی ارزشهای زیبایی شناسانه هنرهای مورد التفات ایشان پرداخته و با ساختهای همیشگی " هنر ایران " اشارتی کرده باشد و هم " گوهر ناب فرم و اشکال هنری " آثار ایشان که در " تجربه زیبایی شناختی" اندیشه هنرمندانش نهفته میباشد را به بوته نقد و نظر بنشاند. به نظر میرسد پرویزتناولی در این جنبش نقشی تعیین کننده داشته باشد، از همین روی این پژوهش بر آثار وی تأکید بیشتری دارد.